سَفیـــــــــــر

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

یک سالی هست اقای الف شده کارشناس ارزیابی اداره و چه مرد نازنینی ...

از آنهایی که کلی حس خوب به آدم منتقل می کنند


۰ نظر ۲۸ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۵۰
سفیر 14

چند روز پیش اندازه ده درصد فقط اندازه ده درصد دلم بچه خواست شب خواب دیدم کسی به من گفت تو لیاقت بچه دار شدن را نداری...

دیروز توی تلگرام دیدم یکی از همکارانی که دل خوشی هم ازش نداشتم عکس گذاشته بود از دوقلوهایش ، دلم جرأت نکرد بچه بخواهد ...

ناراضی نیستم از این تقدیر ولی راضی راضی هم نیستم اما تحمل می کنم...

همه که نباید مادر بشوند ...

۱ نظر ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۰۲
سفیر 14

امروز عید است، دو روز می شود که کاروان امام رو بسوی کربلا نهاده و دو روز می شود که قلبم بیشتر از هر روز دیگر فشرده می شود

هر روز منتظر واقعه ام ... هر روز گوش تیز می کنم تا صدای زنگ کاروان را بلکه بشنوم...

دلم بدجوری شور کاروان را می زند ...

کاشکی امسال کاروان راه نینوا را گم کند ... کاشکی راهش را کج کند و جای دیگر برود...

کاشکی بچه ای همراه کاروان نباشد ...

کاشکی یک جور دیگر می شد ...

دلم یک بغل ضریح می خواهد ...

یک بغل علی اصغر ...


۱ نظر ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۲۸
سفیر 14

چقدر سروصداهای بی خودی اطرافمان زیاد شده

خیلی وقت است که صدای باد که داخل نی های حیاط می پیچد را نشنیده ام

کوچه بخاطر دوربرگردانی که تازه شهرداری نبوغ به خرج داده و بازش کرده شلوغ شده، پر شده از موتور و ماشین

همه صداهای خوب هم انگاری تمام شده اند یادم هست همیشه خروس خوان روی درخت انار خانه یک دسته گنجشک سروصدا می کردند

حالا اما خیلی وقت است که گنجشک هم ندیده ام

چه بلایی سرمان آمده؟

خیلی وقت است صدای مهربانی نشنیده ام

چه شد که تبدیل شدیم به موجودات عصبی و پرخاشگر

خدایا دلم کمی سکوت می خواهد

من سکوت خویش را گم کرده ام ...

۰ نظر ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۹
سفیر 14